تعداد صفحه | |
---|---|
قطع | |
نوبت چاپ |
pande-piran قصه های پند پيران – مانند دلهای پيغمبران
مشاهده جدول مشخصات۸۲۸,۰۰۰ ریال

توضیحات
« قصههای پند پیران» تصحیح و بازنویسیای است از کتابی عرفانی با نویسندهای مجهول با بازنویسی شهابالدین عباسی. این کتاب شامل ۱۷۷ حکایت است.
از نام مولف و این که اهل چه شهر و دیاری بوده اطلاعی در دست نیست. حتی نسخهای که مبنای کار بوده فاقد عنوان است و مصحح کتاب آن را بر پایه تعبیری از خود مولف در آغاز کتاب، «پند پیران» نامیده است. مصحح کتاب، از نشانهها و اطلاعات بسیار محدود کتاب احتمال داده که مولف از پیروان سنت و جماعت، و شافعی مذهب بوده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
مردی بود از بزرگان او را وهب الوردالمکّی گفتندی، و هیچ چیز نخوردی تا اصل آن ندانستی. وقتی به مکه بود به نزدیک کوه صفا، قُوصَرهای۵۴ خرما نهاده بودند و میفروختند. خواست تا خرما خَرَد. از فروشنده پرسید که: «این خرما از کجاست و از که خریدی و از کدام باغ است؟»
چندان بگفت که آن مرد را ملال گرفت.
گفت: «ای جوانمرد، چندگویی؟ اگر خواهی خریدن، بخر، وگرنه آسان کن.»
گفت: «میترسم که از جایی ناواجب آوردهای.»
مرد گفت: «این نان که میخوری گندماش از مصر آورده است. و در مصر حلال کجاست؟ چرا اندر نان احتیاط نکنی، اندر خرما احتیاط کنی؟» وهب الورد گریان گشت و گفت: «خدایا، بر من گواه باش که هیچ طعام اندر دهان نگیرم تا آنگه که مردار بر من مباح باشد.»
پس از هر سه شبانروز روزه گشادی و یک قرص در پیش نهادی و گفتی: «الهی، دانم که این از آن مردارْ حرامتر نیست، و تو میدانی که کار من بدان جای رسیده است که از گرسنگی مردار بر من مباح است. بار خدایا، به رحیمیِ تو مرا عفو کنی و از این قرص مرا نپرسی روز قیامت.» این بگفتی و این قرص به آبتر بکردی و بخوردی و میگریستی و میگفتی که: «خون مردار میشمرم و به بیچارگی میخورم.»